شعر مناجات اهل بیت

مدح امام جواد (ع)

ناوک مژگانتان ما را ز پا انداخته
گیسوان چون کمندت، کار ما را ساخته
دل نگو! ویرانه ای پایین پایت مانده است
لشگرخون ریز زلفت فاتحانه تاخته

قبله نما

هنوز حال و هوایی که داشتم دارم

به سینه سوزو نوایی که داشتم دارم

برای درک حضور تو ای گل نرگس

هنوزسعی وصفایی که داشتم دارم

جاروکش صحن…

قطعه های غزلم سوی حرم افتاده ست

مثنوی در پی ارباب کرم افتاده ست

بیت در بیت غزل پای علم افتاده ست

مطلع شعر به دستان قلم افتاده ست

علم برداریم

بایدکه به یاریش علم برداریم

ازسینه اوغصه و غم برداریم

در راه ظهور گل زهرا باید

اندازه وسع خود قدم براریم

سید مجتبی شجاع

 

گم شدگان بادیه

آقا بنگر سوختن یکدله ها را

سر برده فراق تو دگر حوصله ها را

ما گم شده ی بادیه ی داغ فراقیم

در پای طلب ها بنگر آبله ها را 

نوکری…

این شیر درنده پیش تو رام شده

هرکس به تو دل داده دل آرام شده

ازدولت پابوسی درگاه شماست

جبریل امین اگر که خوش نام شده

 سیدمجتبی شجاع

 

تمام حاجت ما را به ما خدا داده

تمام حاجت ما را به ما خدا داده

میان این همه کشور به ما رضا داده

دلم هوای طواف دور مرقدش دارد

دلم هوای زیارت به مشهدش دارد

بی سر شده

 بی سر شده بود و سر و سامانی داشت

 بی حنجره فریاد نمایانی داشت

یک روز به خونخواهی او می آیند

آن مرد غریب , آشنایانی داشت…

 میلاد عرفان پور

 

تو را می خواهم …

این روا نیست که از تو جز تو را می خواهم

توبه کردم پس ازاین فقط تورا می خواهم

همه جا به فکر من بودیُّ وهستی امّا

من فقط حرف زدم   آقا تو را می خواهم

از تو نیامد خبری

طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام ازفرجت میگفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری

 مهدی میری

 

العجل یا مولای , یا صاحب الزمان عج

روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل

داغدار روی نیلیُّ و قدِ خم العجل

چشمهای عاشق دیدار چشمت خشک شد

 لخته خون ماندهبه جای اشکِ نم نم العجل

ای روشنایی سحر فاطمیه ام…

منی که روز و شب از اشک, چاره می نوشم

دلم گرفت, از این روزهای خاموشم

فراغتی که فراق تو را ز پی دارد

هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم

دکمه بازگشت به بالا