ای کاش همیشه نوکرت باشم من
از سینه زنان مادرت باشم من
ای کاش که می شد ای عزیز زهرا
یک کرب وبلا همسفرت باشم من
سیدمجتبی شجاع
ای کاش همیشه نوکرت باشم من
از سینه زنان مادرت باشم من
ای کاش که می شد ای عزیز زهرا
یک کرب وبلا همسفرت باشم من
سیدمجتبی شجاع
امسال بیا بهار را حفظ کنیم
چشم و دل بی قرار را حفظ کنیم
جمعه نه,تمام هفته با ندبه ی خود
حیثیت انتظار را حفظ کنیم
هدیه ارجمند
در صحن تو حج فقرا را عشق است
پرواز به مشهد الرضا را عشق است
پایان دو ماه نوکری از دستت
یک تذکرهی کرب و بلا را عشق است
جانشین غریب مولا بود
پسر مهربان زهرا بود
یل بی های و هوی صفین و
شیر بی ادعای دنیا بود
باید برای مقدم عشق تو یا “کریم”
فکری به حال سینه خاکسترم کنم
آیینه کاری حرمت عاقبت مرا
وادار می کند که دلم را حرم کنم
یش کریم ها کمری خم نمی شود
یعنی: گدات اهل جهنم نمی شود
حاتم نماد بخشش بی منت است اگر؛
هرگز کسی به قدر تو حاتم نمی شود
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
خواهی که لبم پر آه باشد باشد
چشمم به در و به راه باشد باشد
خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل
در حسرت یک نگاه باشد باشد
سید مجتبی شجاع
*هر شب به دفتر دل خود حک کنم حسین
استاد من نداده به من مشق دیگری*
بر سینه میزنم که مبادا درون آن
غیر از حسین خانه کند عشق دیگری
محسن نورپور
این روزها بوی قفس دارد زمانه
اندوه و غربت می وزد از هر کرانه
این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران
هستم یتیم لیک پر از شور وعزتم
حُسن ختام و پرچم پایان نهضتم
بابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام
افتاده در خروش ز غوغای غربتم
عمریست که وصف تو شنیدیم و ندیدیم
وز باغ تو یک غنچه ی ناچیز نچیدیم
شاها نظری سوی گدایان درت کن
ما دل ز گدا خانه اغیار بریدیم