وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست
من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست
من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
وقتی که باید عمر را بی روضه سر کرد
بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد
جان را بگیر اما صفای روضه را نه
آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد
حسینی منصب ام پس میزنم دیگر عناوین را
گدایم ، پادشاهی میکنم حتی سلاطین را
گِلیمی پهن کردم بر سر راهت ، تفضّل کن
شنیدم دوست داری همنشینی با مساکین را
دل ما غرق غم توست اباعبدالله
معتکف در حرم توست اباعبدالله
این که از کودکی عاشق و دلداده شدم
همه اش از کرم توست ابا عبدالله
اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم
من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم
قسم که می زند این دل عجیب شور حسین
دل شکستهٔ من را نریز دور حسین
بگیر گوش مرا و بیاورم در راه
مرا کنارِ خودت وصله کن بزور حسین
از کودکی برده مرا بابا به روضه
میگفت دل خوش کن از این دنیا به روضه
خیر دو دنیا را ببیند مادر من
بوده همیشه مادرم بی تاب روضه
بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است
بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است
حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر
حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است
بی هیاهو و بی صدا…خلوت
آستانِ گره گشا خلوت
پرچم ِ رویِ گنبد آشفته
حرم شاه با وفا خلوت
عشق تو هست ، جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست ، ولی ما نخواستیم
«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم ، از تو که دنیا نخواستیم
دل شکسته همیشه برایمان کافیست
همیشه گریه ی بی انتهایمان کافیست
شکسته بالی ما را کسی نمیفهمد
همین نرفتن کرب و بلایمان کافیست
تو چون طلیعهٔ صبحی ، به شب سرانجامی
به سیئات دل ما تویی که فرجامی
نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین
تویی که مثلِ خداوند لطفِ مادامی