ازین که غم شده من را نصیب ممنونم
مریض عشقم و من از طبیب ممنونم
از انکه خنده به لبهای سرخ تو انداخت
من از زهیر و بریر و حبیب ممنونم
ازین که غم شده من را نصیب ممنونم
مریض عشقم و من از طبیب ممنونم
از انکه خنده به لبهای سرخ تو انداخت
من از زهیر و بریر و حبیب ممنونم
اینجا گدا شد پادشاه و دولتی کرد
خوشبخت هرکه خدمتِ بی مِنتّی کرد
اینجا تباکی های ما را هم خریدند
پس خوش به حال هرکسی خوش خدمتی کرد
شد آغاز حرف دلم با حسن
به زیبایی اش هست زیبا حسن
روی صفحه ی سینه با یا حسن
نوشتیم با خط خوانا حسن
هر نفس هر دم برایت سینه خواهم زد حسین
در نشاط و غم برایت سینه خواهم زد حسین
از منِ عاشق اگر باشد، به رسم نوکری
روز محشر هم برایت سینه خواهم زد حسین
بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین
شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین
سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!
خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین
ما را اسیر درد و غم خویشتن مکن
تنبیه مان به فاصله انداختن مکن
من آمدم به خیمه تو تا ببینمت
حال مرا چو حال اویس قرن مکن
پایان عمر ماست پایانِ نوکری
تاج حیات ماست عنوانِ نوکری
در روز رستخیز بر جمله عاشقان
میزان آبروست میزان نوکری
ُُآقــا گـــدای دسـت بـر دامــان نمـیخـواهـی؟
ای شــاه آیـا رعـیـت و دربــان نمـیخـواهـی؟
ای دافــع شـــر و بـــلا اعــجــــاز کــن دیـگــر
جـانـم به قـربـانـت بــلاگـردان نمـیخـواهـی؟
عمریست درهوای غمت گریه کرده ام
با گریه های محتشمت گریه کرده ام
من روضه خوانم و غم تو میکشد مرا
با داغ و درد با اَلمت گریه کرده ام
امید آخر دل های بی قرار حسین
مرا هزار امید است و هر هزار حسین
به کوه امنیت و بندگی رسید سریع
به کشتی توهرآن کس که شدسوار حسین
عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید
هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید
تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را
متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید
از ازل چشم ها برای تواند
گوش ها وقف روضه های تواند
قوم من خاک پای آن قومی..
که همه عمر خاک پای تواند