شعر مناجات سیدالشهداء

رحمت کثیر حسین

بهشت جلوه ای از رحمت کثیر حسین
زمانه ریزه خوار بی نظیر حسین

ز بند غم ز هیاهوی غصه آزاد است
کسی که مرغ دلش شد فقط اسیر حسین

پای غمت

مانند اشک، پای غمت بی‌اراده‌ام
خود را به دستِ گریه‌ی بی‌وقفه داده‌ام

هم‌لهجه‌ با «مَنم» نشدم؛ روستایی‌ام
از «مِن‌مِنم» بخوان چقدَر صاف و ساده‌ام

حال و روزم

دیگر به حال من دوا ارزش ندارد

این اشکهای پر بها ارزش ندارد

من حال و روزم مثل سنگ بین کوچه است
یا که فراوان است یا ارزش ندارد

روضه میخوانم

شب های جمعه بیقرارم! روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم

گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم

خیلی دلم گرفته

از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته

«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته

اربابِ خوبم

ای مونس شب های تار اربابِ خوبم
دل شد به عشق تو دچار اربابِ خوبم

احسانت از عهد قدیم است و رسیده-
لطفت به دارا و ندار اربابِ خوبم

سلام من به حسین

سلام من به حسین و به کربلای حسین
سلام من به اباالفضل با وفای حسین

سلام من به زهیر و به مسلم و به حبیب
سلام من به هر ان کس که شد فدای حسین

سلام آقا

سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم
جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم

سراب، آمده سیراب، از حرم برود
چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم

حیّ علی الکری

از هر چه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد

در لطف با گدا، چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد

شبیه شمع

باید دل من هم شبیه شمع باشد
تا در فراق کربلا از غم بسوزد
بعد زمان در غصه ات معنا ندارد
قبل تو از غم حضرت آدم بسوزد

شعر مناجات و روضه امام حسین (ع)

آه از لحظه ی افطار و عطش های دلم
میرود سوی گرفتاری او پای دلم

لب عطشان … پسر فاطمه…غوغای عطش
این شده ذکر لب و درس الفبای دلم

فقط کربلای حسین

دلیل داشت تب و تاب و بی قراری ما

محرم آمد و شد وقت میگساری ما

برای آخرت ما خدا نگهدارد

در این لباس عزا عکس یادگاری ما

دکمه بازگشت به بالا