وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
خسته ام از روز و سال و ماه؛ عمرم شد تباه
یا کریم الصفح، یا ألله؛ عمرم شد تباه
امر کردی بندگی کن! عرض کردم غرقِ اشک-
حیف دل با تو نشد همراه، عمرم شد تباه
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست
پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست
از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم
غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست
اینجا کریمی هست که بسیار می بخشد
لب وا نکردی تا کنی اِقرار می بخشد
تاثیرِ استغفار اوجِ باورِ عبد است
قبل از گُنه کردن تو را غفّار می بخشد!
گنهکاران کجا هستند ماه عفو آمد باز
خدایمهربانی با نگاه عفو آمد باز
خدایماحیا دارد نبخشد بنده را، هرچند
گدایبیحیا بر خوانِشاهعفو آمد باز
ای که هستی از رگِ گردن به ما نزدیک تر
بی تو باشد بر دلم دامِ خطا نزدیک تر
من کی ام؟یک بنده ای که روسیاه و بی وفاست
عبد تو با توست بر عهد و وفا نزدیک تر
دارم دلی که واله شیدایِ کوچک است
دارم سری که خاکِ قدمهایِ کوچک است
هرگز مباد!!لحظه ای از او جدا شدن..
چشمِ اُمید بر درِ والایِ کوچک است
به کورهراهم و چشمان سر به راه ندارم
چراغ راه، در این جادهی سیاه ندارم
ببین خراب شده هر پلی که پشت سرم بود !
پناه آخر من شو؛ پناهگاه ندارم
به او دادند کشتی را که در آن ناخدا باشد
در این دنیای خاکی او تجلی خدا باشد
خدا بود و نبی بود و بنا شد حضرت خاتم
نه در روی زمین بلکه امیر ماسوا باشد
روزه دارانِ خدا،ماهِ خدا آمده است
سفره ی دل بتکانید صفا آمده است
بعد یک سال خُماری شده هنگامِ ادب
صد بشارت که سحرهای دعا آمده است
هوای وَصل به سَر دارم و رسیدن ها
هوای پِلک به سَنگِ حرم کشیدن ها
هوای ماندنِ شَبها به صَحن های بهشت
هوای تا به سَحَرها ستاره دیدن ها
کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی
به گدایان برسد طرفه نگاهی گاهی
میشود بندهی درمانده و آواره شده
سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی