شعر وفات حضرت ام البنین س

شعر روضه شهادت حضرت ام البنین (س)

به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

شعر شهادت حضرت ام البنین (س)

شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر نوکر حسین

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

قسمت این بود که بر عشق گرفتار شدی
خانه دار علی و محرم اسرار شدی
مستفیض از نفس حیدر کرار شدی
در مدار پسر فاطمه سیار شدی

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس
مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایی عباس

شعر مرثیه حضرت ام البنین (س)

آسمانش, قمر ندارد که
از حسینش خبر ندارد که

غصه ها در دلش, تلنبار است
شب تارش, سحر ندارد که

شعر روضه حضرت ام البنین (س)

تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند , به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری , به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم , بخدا گشته گرفتارِ بقیع

هرگز به جای ام ابیها نمی شوم

من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی شوم

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم

مدح بی بی ام البنین

بانو, بنی کلاب نه که خیلبنی بشر

بینا شده ز وسعت بیناییتواند

علم و ادب , وقار و حیا,عزت و شرف

یک گوشه از تملک داراییتواند

دکمه بازگشت به بالا