شعر ولادت امام حسن مجتبی

اسم اعظمِ

نازل شده به دفتر ما «حاوسین‌و‌نون»
بارانِ وحی، آمده با حاوسین‌و‌نون
درگیرِ لکنت است، زبانِ فرشتگان
شد «عین‌ و را و شینِ» خدا حاوسین‌و‌نون

شاه جوانان جنان

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد

خبر آمدنش بین گداها پیچید
همه گفتند فراوانی نان خواهد شد

کریم اهل بیت

ای سر پناه دائم بی سر پناه ها
ای مقصد رئوف و پر احساس آه ها
ای مهربان امام سپید و سیاه ها
بر ذمه است گر چه تمام‌ گناه ها

جانم حسن

پرچم حُسن به دستان تو جا خوش کرده
هیبت‌ اللهِ علی در تو تراوش کرده

چه غم از تاریکی قبر که تو فانوسی
همه‌ی دهر چنان نهر و تو اقیانوسی

حسن جانم

تا نشستم با ادب هر بار، پای سفره ات
شد کرَم پشتِ کرَم تکرار، پای سفره ات

راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم
چشم‌ پوشی کردی از بدکار، پای سفره ات

کریم آل طه

آمدی و در نگاهت عشق سرگردان شده
باغ سرشار از گل و آیینه ها خندان شده

خاک تا افلاک دورا دورِ تو در حرکتند
کهکشان تا کهکشان یکباره دُرّافشان شده

حُسنِ خلقت

نام تو را تاج کریمان می‌نویسم
با خط زر در عرش رحمان می‌نویسم

از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست
مدح تو را در حد امکان می‌نویسم

سبط اکبر

میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است

بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است

حسن جان

عمریست که هستیم مسلمان حسن جان
عمریست دخیلیم به دامان حسن جان
ما ریزه خورِ سفره ى احسان حسن جان
تنها قسم مادر او جان حسن جان

کریم آل طه

تا که ذکر تو بجوشد دهن آمد به وجود
از دم و بازدم تو سخن آمد به وجود

بین ابروی تو پیوسته و بازو در هم
موقع جنگ دو شمشیر زن آمد به وجود

بسم رب النور

بسم رب النور ، من هستم مسلمان حسن
بوده از روز ازل دستم به دامان حسن
آمدم اصلا در این دنیا به فرمان حسن
عالمی دارم در اینجا با گدایان حسن

جانم حسن

قصد من تا شما رسیدن بود
دست از از غیر تو کشیدن بود

تا تو هستی دلم چه غم دارد
آنکه دارد تو را چه کم دارد

دکمه بازگشت به بالا