خود را همینکه کشته ی عشقت مثال زد
با خون خویش طعنه به روز وصال زد
پیش تو عذر خواست که دم از زوال زد
با خادم و گدای تو حرف از کمال زد
مرغی که در هوای رخت بال بال زد
شعر ولادت حضرت علی اکبر
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
آن که تا حشر مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده
بر پا شده يك شور دگر باز به دنيا
يا قاصدك آورده خبر باز به دنيا
يك بار دگر عالم هستي شده روشن
رو كرده از آفاق قمر باز به دنيا
سحر آمد كبوتريم همه
اكثراً ناز ميخريم همه
عاشقي دردسر كشيدن داشت
در پی دادن سَريم همه
می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست
مثل لبخندی که شد ازدیده گریان درست
کوزه مجنون شکست و حال مجنون خوب شد
میکنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست
ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم
گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس
هستیم در میخانه دائم مست باده
دارد چقدر اینجا گدایی استفاده
کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم
بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده
با یا علی و یاعلی معراج رفتم
هاتفی با دو صد شتاب آمد
با خمُی از گُلِ گُلاب آمد
غرقِ لبخند عاشقانه سرود
که نِگینی زِ گنج ناب آمد
ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا
صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا
نور باران شده از یمن قدومت دنیا
جای دارد که پس از روءیت رویت فردا
نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم
عشق در سينه ى كبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پيداست
عشق پرواز شاپرك ها و
بركه ى آب و ساحل و درياست