شعر شهادت امام هادی (ع)

قلم به سمت شکوهت

قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد

به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد

دوباره حس سرودن گرفته ام آقا

و با اجازه ی دستت بگو… دلم آمد

هنوز مرقد تو سامرای عشاق است

بدون عشق مگر می شود حرم آمد؟

میان مسجد اعظم, گدای سامری ام

و جامعه, شب جمعه, چه با کرم آمد

حریم حرمت تو قابل شکستن نیست

و شأن نام تو در این زبان الکن نیست

همیشه چهره ی تو رنگی از تبسم داشت

بگو که سنگ ابوهاشمت تکلم داشت

چهار روز عزیزی که روزه مستحب است

جواب پیش تو بود و دلم تلاطم داشت

هر آن که چهره ی نورانی تو را می دید

درون چشمه ی قلبش غدیری از خم داشت

چقدر خواست تو را سرزنش کند امّا

همیشه این متوکل سرِ توهّم داشت

اسیر سلسله ی توست بغض زندان ها

به خاک پای تو مستند کلّ حیوان ها

شهادت تو “دوشنبه” است…ایدهم دلبر

دوشنبه قصه ی آتش, وفات پیغمبر

علی پور زمان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا