شعر ولادت کریمه اهل بیت

یا بنت موسی ابن جعفر(ع)

چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد

که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد

دری از عشق به روی دل مستان وا شد
پهنهء عرش به یک جلوهء حق زیبا شد
باز در جام ولایت مِیِ دیگر جوشید
خوش به حال دلِ هر دلشدهء شیدا شد

یا فاطمه المعصومه

هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود

هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود

یا فاطمة المعصومه

سبو روی لبش جز ذکرِ خِیر خم نمی آید
و این یعنی کبوتر جز پی گندم نمی آید

اسیر عشق راهش را به عشق آباد پیدا کرد
که عاشق هرگز از راهی که گردد گم ؛ نمی آید

معراج تقرب

تا به معراج تقرب برسانند مرا

عقب قافله باید بکشانند مرا

وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم

حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا

مرغِ حرم بودم

مرغِ حرم بودم ولی رزقم اسارت شد
دلتنگی و دلشوره آدابِ زیارت شد

دستم اگرچه از ضریحت فاصله دارد
قلبم دخیلِ این ضریح و بی قرارت شد

بانوی عالم

ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه
ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه
ای بغض‌هایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

خواهر سلطان

چه تشهّد و سلامی، چه نماز بی ریایی
چه حجابِ دلنشینی، چه وقارِ دلربایی

شده سرگرم به تفسیرِ زوایایِ تو خورشید
به صلابتِ تو به به! چه نجابت و حیایی

تجلّی‌گاه نور

دلم تا خواست حدِّ فاصِلَ اش را کم کند با قم
کشیدم شاهراهی از دل سجّاده ام تا قم

چه وقتی بی اراده چشم من باریده الّا شب؟!
چه جایی بی اراده چشم من باریده الّا قم!؟

نورِ گنبدِ خورشید

دوباره آمده ام شعرِ تازه می خواهم
برایِ عرضِ ارادت اجــازه می خواهم

بیا و شعرِ مرا با شــــعور کن بانو
و بیت بیتِ مرا بیتِ نــــور کن بانو

بوی بهشت

بانو همیشه خیر شما میرسد به ما
از تو چقدر بوی رضا میرسد به ما

شاعرشدم که دعبل دربارتان شوم
هرچه نمیرسد،که عبا میرسد به ما

خواهرِ خورشید

اگر چه درد … اگر چه هزار غــم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

کنارِ دخترِ بـــاران و خواهرِ خورشــــید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم

دکمه بازگشت به بالا