شعر کربلا

علی بود علی

آنچه با عشق پدر داشت، علی بود علی
هر چه اولاد پسر داشت، علی بود علی
پسر فاطمه خورشید تمام عالم
دور خود هر چه قمر داشت، علی بود علی

شاه کربلا

لشکر دشمن سپاه بی‌شمار آورده بود
راس شاه کربلا را نی‌سوار آورده‌اند

لشکر تزویر و مکر و حیله و رنگ و ریا
خیزران را بهر لب‌های نگار آورده‌اند

دست ما را بگیر

ما گرفتار روزگار توایم
جمع مستانِ در حصار توایم

بزن آتش، بُکش ، بسوزان که
ما تماماً در اختیار تو ایم

پرچم سیاه ارباب

در این عالم هر آنچه دارم از این چشم تر دارم
من از اشکی که بر غیر تو میریزد حذر دارم

مرا اصلا نمیفهمد کسی غیر از تو این یعنی
همیشه وقت هر دردی تورا مد نظر دارم

عشق تو

عشق تو هست , جنت اعلا نخواستیم
فردوس مال توست , ولی ما نخواستیم

«خود شاهدی به نام تو دُکان نساختیم»
ما با توییم , از تو که دنیا نخواستیم

این اربعینم کربلا

دورم هزارتا مشغله باشه
خالی خالی ام بشه دستم
کوری چشم منکر آقام
این اربعینم کربلا هستم

شب‌های جمعه کرب و بلا

فرقی نمیکند که چرا فرق میکند!
شب‌های جمعه کرب و بلا, فرق میکند

حتی گدای کرببلا, هر چه هم ندار
با یک گدای بی سر و پا فرق میکند

اللهم رزقنی کربلا

به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببَریدم ببَریدم شده حتی در خواب

بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام 
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده

ساربان ها

به قصد قرب اگر نیّتِ سفر دارند
برای بال کشیدن هنوز پر دارند

ز چشم از جگرِ اشک ها چکیده شدند
همیشه طایفه ی اشک ها جگر دارند

بپذیرید عرض تسلیتِ

بپذیرید عرض تسلیتِ
سینه ها, دست ها, بدن ها را
بپذیرید سرسلامتی ِ
روضه خوان ها و سینه زن ها را

چه میخواهی از او …

مرد میخواهد به پای روضه بنشیند , که شد

صحبت از جسمی تکیده , لحظه های آخرش

نیزه و شمشیر وتیر و سنگ باشد جای خود

چکمه ای بر سینه و رگهای خشک حنجرش

دکمه بازگشت به بالا