شعر شهادت حضرت رقيه (س)

چشم تر عمه

هنوز عمه برایم به گریه می گوید

حکایت تو و آن فصل خشکسالی را

نمی شود که دگر سمت معجرش نروی؟

به باد گفته ام این جمله ی سئوالی را

عطش به جای خودش,کعب نی به جای خودش

شکسته سنگ ملامت دل سفالی را

دلم برای رباب حزینه می سوزد

گرفته در بغلش کودک خیالی را

شبیه مادرتان زخمی ام,زمین گیرم

بگو چه چاره نمایم شکسته بالی را؟

وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. جاده ماندست ومن و این سر باقی مانده/خیلی بده ارباب آدم بی سر باشه اونوقت نوکرش سالم بمونه …نه؟
    سلام…
    سه روز جلسه19-20-21رمضان آمادست برا دانلود…
    یه سری بزنید…
    التماس اشک

  2. سلام و درود بر تو خادم مجازی اهل بیت علیه السلام…
    راهت مستدام و همتت بی پایان…
    در این دنیای پر هیاهوی اصوات "صادقصدا" حضوری است با سکوتی پر فریاد بر شاهراه صدای دین و مذهب…
    منتظر حضور و همکاری شما بر نشر معارف اهل بیت علیه السلام هستم…
    Sadeghseda.Blogfa.com / Sadeghseda.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا