دوش من را سخت پیر می کشان در بر گرفت
جان من را آن نگار جاودان در بر گرفت
پر شکسته تر ز من دیگر در این عالم ندید
طایر این آشیان را همچو جان در بر گرفت
دوش من را سخت پیر می کشان در بر گرفت
جان من را آن نگار جاودان در بر گرفت
پر شکسته تر ز من دیگر در این عالم ندید
طایر این آشیان را همچو جان در بر گرفت
سَرو رفتم از کنارت؛ قدکمان برگشتهام
سبز از باغت سفر کردم؛ خزان برگشتهام
راهِ پروازم به دستِ ریسمانی بسته شد
با پَرِ زخمی به بامِ آسمان برگشتهام
اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم
ساقی اشکم..ولی ساغر شکسته آمدم
از رقیّه دخترت پرسش نکن سالارِ عشق
خوب می دانی که من هم سرشکسته آمدم
اربعین است و فراقِ لاله ها
سینه ی ما و هزاران ناله ها
آمده جابر به دشتِ کربلا
شوقِ دیدارِ حسینِ سر جدا
بنده ات آمد اعتراف کند
دل خود را دوباره صاف کند
بودم عمری اسیر و سرگردان
دست من را بگیر و برگردان
من رسیدم از سفر اما حسین
داغ دیدم هر گذر اما حسین
ریخت از من بال و پر اما حسین
مجلس مى بیشتر اما حسین
حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام
باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام
قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس
عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
دل شکسته آمدم ای یار..تحویلم بگیر
خسته ام بدجور ای غمخوار تحویلم بگیر
خواب می دیدم پیاده می روم کرببلا..
ظاهراً حالا شدم بیدار…تحویلم بگیر
کاش با این نوکر بد ذره ای هم تا کنی
اشکها را هم بگیری قلب را دریا کنی
من به شوقت پا برهنه رفته ام هر روز را
پیش گمنامان شهرم تا مگر امضاکنی
دل ندارد در جهان آرامِ جان اِلّا حسین
کیست در این دایره جانِ جهان الا حسین
کُل خوبی ها همه جمع اند در یک جلوه اش
چیست از تجمیعِ خوبی ها نشان الا حسین
هر کس که روی عشق تو محکم حساب کرد
درد جهان غم زده را کم حساب کرد
خوشبخت آنکه خرج عزاخانه ی تو را
بر خرج زندگیش مقدم حساب کرد