آب از دست تو سقا به خدا حیران است
مشک و تیر و علمت تا به ابد گریان است
تک یل حیدری و بر تو بنازد زینب
با نگه صف شکنی کین طرق شیران است
آب از دست تو سقا به خدا حیران است
مشک و تیر و علمت تا به ابد گریان است
تک یل حیدری و بر تو بنازد زینب
با نگه صف شکنی کین طرق شیران است
در کنار شریعه غوغا شد
سر یک تن ببین که بلوا شد
قمری بود و شد خسوف از خون
چقَدَر این خسوف زیبا شد
همینکه رفتی موی سرم سپید شد و …
برایدیدن تو دیده نا امید شد و …
همانزمان که تو مشکت پر آب میکردی
صدایزوزه کفتار ها شدید شد و …