ما دلی شوریده داریم و تنی بیمار نه!
بغض مان در سینه پنهان میشود ، انبار نه!
خانمان سوز است برپا کردن ناقوس جنگ
درغلاف است تیغ ها در قالب اشعار نه
ما دلی شوریده داریم و تنی بیمار نه!
بغض مان در سینه پنهان میشود ، انبار نه!
خانمان سوز است برپا کردن ناقوس جنگ
درغلاف است تیغ ها در قالب اشعار نه
برگ برگی که به زیر قدم پاییزی
باز از هجمه ی این باد نمی پرهیزی
شاخ و برگ بدنت تازه مرتب کردم
باورم نیست که اینگونه بهم می ریزی
این نامهها مانند سنگی سد راهند
یوسف نیا کنعانیان در فکر چاهند
اینجا همه در فکر تجهیز سپاهند
پیران اینجا هم حریص یک نگاهند
شهر آذین شده بود و خبر از راه رسید
عرش روشن شده بود و سحر از راه رسید
بهر پرواز ملک بال و پر از راه رسید
نیمه ی گمشده از یک قمر از راه رسید
قطره ای اشک بهنگام سحر میریزم
واژه ها را همه در پای قمر میریزم
چه کسی واژه به تقدیس صنوبر دارد
غزلی پیشکش این دو برادر دارد
دشمن از قدرت پایانی ما آگاه است
پرچم سرخ فرج در ید حزب الله است
خوب فهمیده نماهنگ خوشی از دین را
روی لب نغمه ی یا ” قاسم جبّارین ” را
شانه ی ماذنه ها با قدمش زیباتر
ظاهرا ماذنه میرفت ولی بالاتر
لیله العشق پدر گشته کمی رعناتر
صوت والحان قشنگش ز همه گیرا تر
شعرمن باز در امواج بلا می گرید
قلم از حال بد مردم ما می گرید
نقد تندی دلش از نوع عدالت دارد
گله از سفره ی خالی جماعت دارد
یادم میاد قدیما، رو طاقچه خونمون
یه قاب عکس خوشکل از بابای مهربون
بابای پهلونم قوی و کشتی گیره
روی تشک حریفو ، همیشه زیر میگیره
تقدیم به شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده ( سیدابراهیم)
آهای آهای جوونا
مهربونای این شهر
میخام بگم براتون
از آدمای این شهر
مومنانی که به تو نامه نوشتند بیا
همه در سنگ دلی شهره ی عالم بودند
خانه هایی که به سمت حرمت سنگ زدند
همه در حاشیه ی خانه جدّم بودند
به وقت شورسحردر کنار دفتر شعر
شمیم یاس واقاقی گرفته دربرشعر
شبیه بال ملائک شده سراسر شعر
سرودم آیه ی مهر از زبان مادر شعر