شعر مدح امام حسين (ع)

در کربلا…

به درد و غم مبتلا می روم

دریغا که از کربلا می روم

اگر چه جدا گشتم از کوی یار

دل و جان من مانده در این دیار

در اینجا مرا خون دل توشه بود

نگاهم به این قبر شش گوشه بود

سزد تا شود خاک غم بر سرم

نشد دفن در کربلا پیکرم

خداحافظ ای عاشق بی شکیب

عزیز مظاهر حبیبی حبیب

خداحافظ ای حر دلباخته

محاسن ز خون لاله گون ساخته

خداحافظ ای سرو خونین بدن

خداحافظ ای قاسم ابن الحسن

خداحافظ ای وادی علقمه

خداحافظ ای گریه ی فاطمه

خداحافظ ای تشنه ی در موج یم

خداحافظ ای دست و مشک و علم

خداحافظ ای ساقی خسته دل

تو از فاطمه , آب از تو خجل

خداحافظ ای شیر خواره رباب

خداحافظ ای ناله ی آب آب

خداحافظ ای خیمه ی پر ز دود

خداحافظ ای یاس های کبود

خداحافظ ای دامن سوخته

به صحرا روان با تن سوخته

خداحافظ ای کودک اشک بار

غریبانه جان دادن در زیر خار

خداحافظ ای ناله ی آه آه

خداحافظ ای گودی قتلگاه

خداحافظ ای هستی ما همه

خداحافظ ای یوسف فاطمه

خداحافظ ای داده جان روی خاک

خداحافظ ای حنجره چاک چاک

خداحافظ ای ماه لیلای زار

که بابا صدا زد تو را هفت بار

خداحافظ ای آرزوی حسین

ز خونت شده شسته روی حسین

ز خون جبین تا رخت شد نگار

پدر ناله زد از جگر هفت بار

الا کربلا این که سوزد منم

چگونه ز خاک تو دل برکنم

زمان سفر بس که کوتاه بود

تو گوئی که مانند یک آه بود

به چشمم ز خون جگر توشه ماند

دلم پای این قبر شش گوشه ماند

 غلامرضا سازگار  

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا