محسن مهدوی

نصیحت حضرت زینب (س) به حضرت رباب (س)

دارد به سوی تو نظر چشمان مردت

اشک از نگاهت پاک کن با دست سردت

بی شک که دشمن شاد میگردیم با این

ابروی درهم رفته و رخسار زردت

امتحان

رسیده نوبتمان , باید امتحان بدهیم

خدا کند بگذارد خودی نشان بدهیم

رسیده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود که من و تو فقط اذان بدهیم

سفارشات پدر

بخوان برای پدر ای رقیه , قرآنی

که ساده بگذرد این لحظه های طولانی

رقیه جان , بخدا اصغر از توتشنه تر است

تو حال و روز علی را که خوب میدانی

مطمئناً اینجایی

بی جهت منتظرم , مطمئناً اینجایی

ما کنار تو نه , انگار تو پیش مایی

آنکه بیناست به دنبال شما می گردد

از خدا حاجت کور است فقط بینایی

صدا دوباره می آید

دلم به تاب و تب است و دوباره کرده هوایش

خدا کند که بمیرم میان ماه عزایش

دعای کیست که اکنون , دوباره قسمتمان شد

طعام سفرۀ احسان و باز طعم شفایش

تبسم خورشید

روی نی جلوه ی الله تبسم می کرد

لب خورشید, سوی ماه تبسم می کرد

تا نگاهش به سوی زینب خود می افتاد

گاه گریان شده , ناگاه تبسم می کرد

دکمه بازگشت به بالا