محمد جواد شیرازی

نامحرم آوردم دل و محرم گذشتم

نامحرم آوردم دل و محرم گذشتم
بر دل نوشتم: “دوستت دارم…” گذشتم

عشق است و عاشق هرچه دارد نذرِ عشق است
از مادرم, دار و ندارم هم گذشتم

شمس رویت همیشه تابنده است

شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است

آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد

آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود, حق بی قرارش شد

یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد

امشبم را سحر نمی آید

امشبم را سحر نمی آید
خواب, در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید

غصه میان سینه ی ما جا گرفته

غصه میان سینه ی ما جا گرفته
ظلم و جنایت کل دنیا را گرفته
غربت میان شیعیان بالا گرفته
امروز قلب یوسف زهرا گرفته

ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست

ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست
این هفته هفته ی غم اولاد مصطفاست

جایِ غدیر را سخن دشمنان گرفت
این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست

حسرت روز و شبم روی شما را دیدن

حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن

قبل از سلام کردن سائل سلام کرد

قبل از سلام کردن سائل سلام کرد
این بار هم کرامت خود را تمام کرد

در حیرت است واژه ایثار از حسن
نان شبش دوباره نثار غلام کرد

بیچاره دلی که به محبت نتپیده است

بیچاره دلی که به محبت نتپیده است
یا در ره معشوق مشقت نخریده است

بیچاره کسی که شب جمعه شده اما
از گوشه ی چشمش نم غربت نچکیده است

از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد

از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد

غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد

هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است

هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است

گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین ویرانی است

جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند

جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند
صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند

با امید وصل این جنت تقلا می کنند
ذره هایی که میان راه, بین جاده اند

دکمه بازگشت به بالا