عشاق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدری خواستیم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نمیشود
در راه وصل ، دردسرى خواستیم ما
محمد جواد پرچمی
پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو
وابسته است طبع همه شاعران به تو
عرض نیاز میکند اى ماه شب به شب
دست توسل همه آسمان به تو
کویریم و بی تاب باران زهرا
فقیریم و محتاج چشمان زهرا
بگویید ما را گدایان زهرا
بخوانید یکتا پرستان زهرا
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم
همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم
به هواى حرم سامره برخاسته ایم
عاشقان در حجاب یکدگرند
پرتو آفتاب یکدگرند
گاه تصویر قاب یکدگرند
همه زیر نقاب یکدگرند
گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن اورا
که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن اورا
چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است
گرفتند اولیا الله عالم دامن اورا .
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر
امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر
همینست آنکه برحقش دهدموسی قسم،حق را
که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر
دستای خالیمو کی جز تو میبینه
هرشب پای حرفام کی جز تو میشینه
اغفرلنا گفتم یاربنا رحمی
درد دل من رو تنها تو میفهمی
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود
پاره گریبان بی سر و سامان شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلا گردان شدن بود
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام
می خواهم از مدینه خداحافظی کنم
از میخ و زخم سینه خداحافظی کنم
از مردم مدینه از این شهر خسته ام
از روزگار و مردمشان چشم بسته ام