محمد قاسمی

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

اوضاع زندان سخت و بدتر شد
تا وضع جسمش مثل مادر شد

هر روز ضرب سیلی و شلّاق
افطاریِ موسی بن جعفر شد

شعر میلاد حضرت امیرالمومنین علی(ع)

هر کسی فقط یک دَم , هم جوارِ حیدر شد
دم به دم دلــش چون ما بی قرارِ حیدر شد

بی خیال یوسف شد هرکه حُسن اورا دید
قـیدِ خویشتن را زد هر که یــارِ حیدر شد

شعر میلاد حضرت علی اصغر(ع)

کیست این طفل که این قدر تماشا دارد
با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد

چه قدر رفته به حیدر بر و رویش , جانم
چشمهایش شده مانند عمویش , جانم

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است
تقرّبِ دل عاشق به آه شعله ور است

چگونه مُرده بخوانیم آن کسی را که
تمام عمر خودش با حسین همسفر است

شعر مناجات امام زمان(عج)

عُمْر خود را به تمنّا گُذراندن خوب است
صبح و شب در طلبت اشک فشاندن خوب است

چشـمهای تو اگر ساقی مجلس باشـنــد
دست بر پهلوی پیمانه رساندن خوب است

شعر روضه حضرت زهرا(س)

چشماشو بست چشمای من رو تر کرد
رفت و منِ بی کس و خون ْجگر کرد
آسمونم دلش برام کباب شـد
بِدون من همسفرم , سفر کرد

شعر شعادت حضرت زهرا(س)

آورده دستی را کمی بالا به زحمت
دستی گرفته زیـرِ دستی را به زحمت

دستِ دعایِ دختری هم رفته بالا
بلکه نیفتد مادرش زهرا به زحمت …

شعر روضه حضرت زهرا(س)

روز آخره داری کار می کنی

‎روزای خوبمو تکرار می کنی

‎ولی خانومم بدون با رفتنت

‎دنیارو رو سرم آوار می کنی

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خانه ی امن الهی بود و “در” لازم نداشـت
“در”حریمِ صاحبِ تیغ دو سر, لازم نداشـت

فاطمه از فرط گریه روز و شب سردرد داشت
پـــس , زمان بارداری دردسـر لازم نداشت

شعر روضه تخریب بقیع

بقیع از دست زمونه شــاکیه
غربتش از یه چیزایی حاکیه
مگه یادش میره اون روزایی رو
که دیده چادر مادر , خاکیه

شعر روضه تخریب بقیع

دنیای ما از هشتم شوّال , ویران شد
وقتی بُقاع آسمان با خاک یکسان شد
افتاد گنبد از نفس, گلدسته ها خُفتند
دیوارهای آستانش نوحه بَندان شد

شعر مناجات با خدا

طُــرفةُ العِـینی سراپای وجودم را گرفت
از خُدا , تا در جهان اذن ورودم را گرفت

خواستم بودونبود من شود اینگونه شد
از منِ دُنیــا زده , بودونبودم را گرفت

دکمه بازگشت به بالا