پیری زمین گیرم, صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیبِ گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
پیری زمین گیرم, صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیبِ گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
من آن عقیله, بضعه ی پاک بتولم
من روضه خوان مقتل آل رسولم
من کوه صبرم, داغِ غم بسیار دیدم
من مادرم بین در و دیوار دیدم
سرت را پس گرفتم
همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم
به چه سختی ولیکن
ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم
آمده سرشکسته محنت
آمده اشک ریز بت شکنت
السلام ای مرمل بدماء
چه خبر از هزار زخم تنت
از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
برغم زینب کبری همگی گریه کنید
اربعین گشته وحالا همگی گریه کنید
ناله زدحضرت زهرا همگی گریه کنید
بهراین روضه عظمی همگی گریه کنید
آمدم اینجا دوباره…لشگرت یادش بخیر
قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر
اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟
شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر
من نیمه جان ز داغ تو در این سفر شدم
برخیز و بین چگونه خمیده کمر شدم
یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
از آن زمان که دور از این کربلا شدم
بر هر بلا که بود اخا مبتلا شدم
یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک عمر گوییا که من از تو جدا شدم
من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین
ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین
همینجا بود قامت دال گشتم
پریشان راهی گودال گشتم
همینجا بود حرمت را دریدند
همینجا جسمت پاکت را کشیدند
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم