نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده
نوشته اند میان سر و صدا خورده
نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته
نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده
نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده
نوشته اند میان سر و صدا خورده
نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته
نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده
مُهر کرده روی قلب ما خدا اسم تو را
از همان اول بلد بودیم ما اسم تو را
هر زمان در کارمان گیر و گره افتاده است
یا ابوفاضل مدد گفتیم یا اسم تو را
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیل به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
به خواب غفلت اگر مانده ام سحرها را
ولی صدا زده ای عبد بی سر و پا را
بیا همین شب اول بگو که بخشیدی
بیا همین شب اول قبول کن ما را
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد
بردن نام تو هم حکم عبادت دارد
در مقام تو همین نکته کفایت دارد
که خدا نیز به نام تو ارادت دارد
من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم
من بندگی نکرده ام و بنده نیستم
در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام
جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم
چقدر منتظر و بی قرارمانی تو
شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو
حضور گرم تو احساس می شود دائم
همیشه و همه جا در کنارمانی تو
بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده
دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو
درد دادی خب بیا این بار درمانم بده
به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر
همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر