بخوان قنوت غزل را که نور مادر شد
به بوی سیب حرم سینه ها معطّر شد
نهاد پا به زمین و هوای عشق آورد
هوای شهر نبی از همیشه بهتر شد
بخوان قنوت غزل را که نور مادر شد
به بوی سیب حرم سینه ها معطّر شد
نهاد پا به زمین و هوای عشق آورد
هوای شهر نبی از همیشه بهتر شد
برسانند اگر تربت دلداران را
در می آرند ز هر دلهره بیماران را
همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است
احتیاجی به دِرَم نیست , کرم داران را
گرچه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم
گرچه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم
گرچه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم
جزدر خانه ی ارباب دری را نزدیم