پیمان طالبی

نه چنانیم که آب از سرمان رد بشود

نه چنانیم که آب از سرمان رد بشود

نگذاریم که این فاجعه بی حد بشود

 

به تولی و تبری شده تاکید ولی

یکی از این دو مهم, گاه موکد بشود

افتاده است

افتاده است عالم بالا به روی خاک
افتاده چون که مادر گل ها به روی خاک
افتاده یک غریبه و رفته است یک غریب
مولا به سوی مسجد و زهرا به روی خاک

به شب برآمد

به شب برآمد تا اینکه آفتاب کند
قیام کرد, قیامی که انقلاب کند
قیام کرد دلیرانه تا امامش را
برای اذن جهاد این چنین مجاب کند

افتاده است عالم بالا به روی خاک

افتاده است عالم بالا به روی خاک
افتاده چون که مادر گل ها به روی خاک
افتاده یک غریبه و رفته است یک غریب
مولا به سوی مسجد و زهرا به روی خاک

به شب برآمد تا اینکه آفتاب کند

به شب برآمد تا اینکه آفتاب کند
قیام کرد, قیامی که انقلاب کند
قیام کرد دلیرانه تا امامش را
برای اذن جهاد این چنین مجاب کند

داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟

داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟

هرچه کشیده ست, کشیده ست از آن در

مهر سکوتی به لبش بود هماره

کاش چنین باز نمیکرد دهان, در

در

داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟

هرچه کشیده ست, کشیده ست از آن در

مهرسکوتی به لبش بود هماره

کاش چنین باز نمیکرد دهان, در

بدون یار شدم

بدون یار شدم,رفت آنکه یارم بود

همان که وقت غمو غصه غمگسارم بود

از این قنوت و از این دست های سرد تهی

مشخص است که همدار و هم ندارم بود

چه فرقی میکند

مست یک پیمانه یا صدتا چه فرقی میکند

ذکر ارباب و دم عیسی چه فرقی میکند

روزه دارم ای کریم افطار مهمانم بکن

طعم لبهای تو با خرما چه فرقی میکند

سر

قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر

به نام حضرت معشوق, اسم انشا؛ سر

مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه ست

فرات , علقمه, گودال, دست سقا, سر

بالحسین

آن خدایی که شما را به دو عالم بخشید
از زیادی گلت نیز به مریم بخشید

باران ناگهان

هرکه از دام عشقت آزاد است, خلق او را اسیر می گویند

هرکسی گفت بی نیاز از توست, تازه او را فقیر می گویند 

عشق بیماری فراگیری ست, که اگر منشاش نگاه توست

نام ما را که مبتلای توئیم, در صف مرگ و میر می گویند 

دکمه بازگشت به بالا