تا ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!
اشعار آینی
روز آخره داری کار می کنی
روزای خوبمو تکرار می کنی
ولی خانومم بدون با رفتنت
دنیارو رو سرم آوار می کنی
از همان بدو تولد ز همه سر بودی
خب تعارف که نداریم تو بهتر بودی
باده نوشان غدیر از نفست حیرانند
تو چه دریای شرابی ؟! تو چه ساغر بودی؟!
از طلا کن با قدم هایت زمین شهر را
نور مطلق! پس بکن روشن جبین شهر را
تو همان ختم امامانی که در فصل ظهور
می رسی کامل کنی یکباره دین شهر را
همه ی حرف های من با تو
آبرو, اعتبار دنیا تو
نور,خورشید,بندگی,توحید
همه تفسیر می شود با تو
از عالم لاهوتیان شد با خبر فضه
سبقت گرفته تا خدا از هر نظر فضه
اکسیرِ عشق فاطمه مس را طلا می کرد
پس کیمیاگر بود در چشمِ هنر فضه
قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش
هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش
درحسینیه ی جبین روضه است
خط به خط گریه, چین به چین روضه است
آسمان گریه کرده بالاخره
هرشبی راکه درزمین روضه است