(از زبان حضرت زینب سلام الله علیها)
تا نگاهت میکنم با غم نگاهم میکنی
گریه کردم رحم بر این اشک و آهم میکنی؟
جان مادر حرفی از رفتن نزن دق میکنم
من کنار بسترت تا صبح هق هق میکنم
(از زبان حضرت زینب سلام الله علیها)
تا نگاهت میکنم با غم نگاهم میکنی
گریه کردم رحم بر این اشک و آهم میکنی؟
جان مادر حرفی از رفتن نزن دق میکنم
من کنار بسترت تا صبح هق هق میکنم
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن
باز هم بنده ی تو گریه کنان می آید
بر من این دوریِ آقام گران می آید
همه جا جار زدم صاحبمان می آید
ای أجل صبر کن امّید جهان می آید
آمدی خانه ام دلم خوش شد
آفتاب یگانه زینب
چقدر خوب شد سری زده ای
دم افطار خانه زینب
با ناله های حیدر محراب گریه می کرد
از عمق زخم آن سر محراب گریه می کرد
در اوج بی قراری همراه اشک مولا
با سوز آه مادر محراب گریه می کرد