هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی
شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی
با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم
در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی
هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی
شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی
با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم
در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی
ما را نسیم عاشقی صحرا کشانده
چون قطره ای که جانب دریا کشانده
چون ذره ی گرد و غباریم و هوایت
ما را به سوی آسمان بالا کشانده
مستی ما از باده و از جام رد شد
آوازه ی مستی ما از بام رد شد
آمد خبر دلبند اربابم رسیده ست
کار دل از پیغام و پس پیغام رد شد
قُل میخورد به چشمهء چشمان او سبو
می جوشد از شراب لبش ذکر حق و هو
اول قتیل نسل بنی هاشم است او
بر دشمنان جاهل آل علی(ع) بگو
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکندست
چه هوایى ست که از شوق پر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابندست
بنویسید زمین از قدمش در بند است
امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند
بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند
از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند
شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند
مسیرمان که دوباره به محفلت افتاد
دلی به دست تو دادیم تا دهی بر باد
شبیه پرچمتان که به باد می دهیش
شبیه کفتر صحنت که می پرد آزاد
نامت شروع مبحث زیبای عاشقی ست
حا سین و یا و نون…الفبای عاشقی ست
هر کس که عاشقت شده فهمیده ست که
تنها فقط حسین معنای عاشقی ست
خواهرت دربهشت بس شاد است
قلبـش امشب ز ماتـم آزادست
زینب اینروزها چه خوشحال است
چونکه میلاد ایـن سه اولاد است
ماه عشق است ماه عشاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
درمیخانهی کرم شد باز
الدخیلاین حریم ِ رزاق است