به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
مثل شمعى کنارِ خانهى خود
همه دَم او خدا خدا مىکرد
گریه هایش چه گریه آور بود
تا که عباس را صدا مى کرد
سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است
آنکه تو را با قیمت جانش خریدار است
یاد من و دربدری های دلم باشید
پروانه ای دیدید اگر تا صبح بیدار است
وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است
تقرّبِ دل عاشق به آه شعله ور است
چگونه مُرده بخوانیم آن کسی را که
تمام عمر خودش با حسین همسفر است
من مادری هستم سراپا شور و احساس
من رنگ و بو دارم ز باغ سوسن و یاس
دامان من مهد شقایقهای عشق است
اشک دو چشمم رشک هر صهبای عشق است
خسته ام از روزهای بی تو بودن خسته ام
دست من که نیست, باور کن به تو وابسته ام
بادلم زائر شدم پیش تو, بی دل آمدم
دل به دلبر داده ام که اینچنین دلبسته ام
هرمردشتردار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمدومحمود رسول مدنی نیست
ای عزیز زدیده ها غائب,
ای به یازده امام ما نائب,
نور رخشنده معنی صائب,
کمکی تو نما بر این تائب,
من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید
تو طبیب حاذق و من هم که بیمارم حسین
نسخه ای را مرهمت فرما که تب دارم حسین
الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین
قاب گشته بین خانه, روی دیوارم حسین
نیستی و نیست دراین خانه دیگرجای من
بوی دستان تومانده روی نان زهرای من
محمدحسن بیات لو
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس , ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز