زل میزند با چشمهای تر به مادر
هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر
سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر
زل میزند با چشمهای تر به مادر
هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر
سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر
ای وجودت همه ایمان خدا
ای بدهکار دو چشمت دریا
ای به ظاهر جلواتت بانو
ای به سجاده تمامت حوراء
مومنون آیه های قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
چه عرب چه عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند
صحبت از رفتن غمخوار پیمبر شده بود
مالک الموت برایش پرو بال آورده
مادر حضرت صدیقه کبوتر شده بود
وقف اسلام شد و وقف خدا و قرآن
دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته
قطعاً نبی مثال تو همسر نداشته
دادی تمام ثروت خود را براه دین
دین خدا شبیه تو یاور نداشته
حتم دارم که رفتنی هستم
به خدا می سپارمت آقا
خواهش ِ مادرانه ای دارم
جان ِ تو, جان ِ دخترم زهرا
به نام زینت اشعار دفترم مادر
تمام زندگی ام سایه ی سرم مادر
موفقیت من از دعای خیر توست
خلاصه ی همه ی عشق و باورم مادر
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم
ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم
ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم
سینه کبودهای عزای خدیجه ایم
می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم
از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم
دارم به پای پیکر تو گریه می کنم
بر لحظه های آخر تو گریه می کنم
مادر صفای خانه و آرام دختر است
آن هم کسی که مادر زهرای اطهر است
اشک عزای غصّه ی حامیِّ دین حق
پیدا به روی چشمه ی چشم پیمبر است
دیگر در این خانه برایم همدمی نیست
بی مادریِّ فاطمه داغ کمی نیست
بعد از تو این خانه گرفته رنگ ماتم
بالاتر از بغض گل یاسم غمی نیست