اشعار ولادت امام رضا

سقاخانه

مثل سربازی که هستی اش به لشکر بسته است
آبروی من به زوار تو آخر بسته است

خط خطی هستم ولی بین جماعت مخفی ام
مثل برگی که وجود او به دفتر بسته است

عرش خدا

باز درعرش خداولوله برپاشده است

دری از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است درِبیت امام هفتم

جن وانس وملک آنجاست چه غوغا شده است

پدر کشور مایی

عاشقان تشنه ی دیدار سحر میمانند
عاشقان ارزش این واقعه را میدانند
عاشقان روزی خود وقت سحر میگیرند
و ز احوال هم اینگونه خبر میگیرند

کفتر جلد

روسیاه آمدم فقیر توام
تشنه ی جامی از غدیر توام
در دو عالم شریف و محترمم
تازمانی که من حقیر توام

ضامن آهو

آیینه ی ذات کبریایی
ای فخر بلاد آریایی
ای مشتیِ گنبد طلایی
تو تاج سر و بزرگ مایی

یا ابالحسن

در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن

اشک های شوق

پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست
شکر, اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست

گداهای آهوان

از لطف التماس ِ صداهایِ آهوان

بی گریه هم گرفت دعاهایِ آهوان

آهو زیاد محضر معشوق میرود

پس وصلمان کنید به پاهایِ آهوان

دکمه بازگشت به بالا