حسن لطفی

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید

زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید

حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه

حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه

میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد

چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد

گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت

بحر طویل
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت

در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن

در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

دعا کنید شب گریه آورش نرسد

دعا کنید شب گریه آورش نرسد
و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد

هنوز هم که جوادش نیامده از راه
دعا کنید نفسهای آخرش نرسد

ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده

ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده

باز دلتنگ جوادم که در این شهرِ غریب
به دلم حسرتِ یک گفتن بابا مانده

با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید

با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کُشته ی دیوار و در کشید

او بود و خاکِ حُجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید

از داغِ زهر پیکرم آتش گرفته است

از داغِ زهر پیکرم آتش گرفته است
گویی تمامِ بسترم آتش گرفته است

تر میکند لبانِ مرا کودکم ولی
از تشنگی,لب ترم آتش گرفته است

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت

بر آه آهِ من جگر سخت خاره سوخت
بر وای وایِ من دلِ سنگ ستاره سوخت

همچمون کبوتران زِ عطش بال می زنم
لب تشنه ام,دلم ,جگر پاره پاره سوخت

بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن

بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن

ای چند شب بیدار مانده آب رفتی
ای چند شب گریانِ من اینبار بس کُن

مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت

مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت
چه غریبانه,غریبانه,غریبانه گذشت

چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم
پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم

دکمه بازگشت به بالا