حسین ایمانی

جلوه ی ختم الانبیاء

تجلـِّــیِّ روی پیمبر رسید

پلک نزن که خود حیدر رسید

وارث شیرازه ی کوثر رسید

هم قدم ساقیِّ لشکر رسید

پسر آسمانیِّ ارباب

پنجم ماه ناب شعبان است

شور و شادی به سینه مهمان است

آسمان غرق نور ایمان است

فـُلک ومُلک و مَلک غزلخوان است

حقیقت سینجلی

فال دعای سینه ی ما شاد آمده

سجّاده وا کنید که سجّاد آمده

سجّاده وا کنید و سر سفره ی نیاز

پرهای مرغ درد دل خود کنید باز

شیرمرد حماسه ها

شیرمرد حماسه ها آمد

مهر و مهتاب کربلا آمد

درد داری بیا دوا آمد

یاور شاه باوفا آمد

قبله ی عشق

از درد نگوئید که درمان آمد

سردار سپاهیان قرآن آمد

بیهوده در خانه ی بیگانه نزن

با ما سخن از شمعیُّ و پروانه نزن

از جنس طلا

جنس نفسها چون طلا ناب است امشب

در عرش نام یار ما قاب است امشب

شکرانه ذکر مُهر و محراب است امشب

خیره بر این گهواره مهتاب است امشب

قصِّه ی سیب

ببین جنون تماشاییِّ دل ما را

تلاطم کرم موجهای دریا را

فلک به حال دلم غبطه می خورد امشب

وَ باز کرده لبم با ترنُّم یا رب

مثنوی مبعث…

جا برایواژه ای نو وا کنید

با نیایشعشق را پیدا کنید

پا بهپای عشقبازی تا کجا ؟!

تا صدایقاریِّ غار حرا

غل و زنجیر …

زندان به حال زار موسی گریه می کرد

زنجیر و غل بر دست آقا گریه می کرد

وقتی عزیز فاطمه تشییع می شد

پای جنازه داشت زهرا گریه می کرد

نغمه ی غریبان

حال و روزش عذاب زندان بود

کاظمین از غمش پریشان بود

پیکرش ناتوان و بی جان بود

بند بر دست و پای عرفان بود

راز دل پاره پاره

زهری که هدیه داده به جانت شرارهرا

آورده با خودش به خدا راه چاره را

با شعله اش زبانه کشید و شنید آه

معلوم کرده راز دل پاره پاره را

همناله با رضا و کریمه

آنقدر بی رمق شده بودی که جز عبا

پیدا نبود از تو به هنگام سجده ها

زندان به حال و روز تو هر روز گریهکرد

شد با کنایه روزه ی هر روزه یتو  وا

دکمه بازگشت به بالا