خدا

شعر مناجات با خدا

بازهم نیمه ى شب گریه و آه آوردم
به در خانه ى تو باز پناه آوردم

روسیاهم که نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من که فقط بار گناه آوردم

شعر مناجات با خدا

اهل نجوا ز چه از دور زمان بی خبرید
از غم و غربت ماه رمضان بی خبرید

روزه داران که در امساک دهان می کوشید
سبب از چیست ز امساک زبان بی خبرید

اشعار مناجات با خدا

کوله باری مملو از بار گناه آورده ام
باز هم در محضرت روی سیاه آورده ام
از همه جا رانده و سویت پناه آورده ام
هستی ام را با امید یک نگاه آورده ام

شعر مناجات با خدا

الهی منم بنده ی پرگنه
ز جرم و خطا گشته ام روسیه

پشیمانم و از تو شرمنده ام
نگر از خجالت سر افکنده ام

شعر مناجات با خدا

می کنم از تو فرار اما صدایم می کنی

من غریبم با تو اما آشنایم می کنی

مهربانتر هستی از مادر برای بنده ات

اشتباه است این هراس اینکه رهایم می کنی

شعر پیشواز ماه رمضان _ حضرت زینب (س)

ای پناه تمام عالمیان
خواهرت بی پناه عالم شد

قامتش زیر بار این غم ها
باز هم مثل کربلا خم شد

دکمه بازگشت به بالا