شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا

شعر مناجات با خدا

می کنم از تو فرار اما صدایم می کنی

من غریبم با تو اما آشنایم می کنی

مهربانتر هستی از مادر برای بنده ات

اشتباه است این هراس اینکه رهایم می کنی

می گریزم از تو تنها سوی دامان خودت(عایذ بفضلک هارب منک الیک)

بس که از فضل زیاد خود عطایم می کنی

گرچه رسوای تمام عالمم اما تو باز

چشم پوشی بر همه جرم و خطایم می کنی

بس که کردم معصیت جنس دلم از سنگ شد

با شبی العفو گفتن, پر بهایم می کنی

از دروغ و غیبت و تهمت زبان بیمار شد

لایق داروی ذکر یا رضایم می کنی

غرق گنداب گنه, در ناامیدی غوطه ور

غرق در خوفم تو جاری در رجایم می کنی

تو کریم دایم الفضلی گناهم را ببخش

گرچه من کردم جفا, اما عطایم می کنی

از دلم عشق حسین بن علی لبریز شد

لطف داری راهی کربوبلایم می کنی
قاسم احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا