سید پوریا هاشمی

یا صاحب الزمان(عج)

ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد
بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد
این دل وامانده ام حاجت روا شد یا نشد
نیمه ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد

یا قمرالعشیره

ابتدای راه میگویم حسین
با دلی آگاه میگویم حسین
بعد بسم الله میگویم حسین
چهارم این ماه میگویم حسین

ما رایتُ

روی بام آفرینش آفتاب زینب است
رونق هر سفره ای از نان و آب زینب است

تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست
فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است

علی مولا

گوش کن ای دل حدیث نور را..
لال‌کن صوت دف و تنبور را
جور کن این وصله ی ناجور را
نوش جان کن خوشه انگور را

یوسف سامرا

خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران

این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران

انسیه الحورا

عشق گه شادی است گاه غم است
گاه میخانه است و گه حرم است
گاه بغض و سکوت پشت هم است
گاه فریاد های دم به دم است

وای مادرم

ای شمع من نبودن نورت مصیبت است
از کوچه رد نشو که عبورت مصیبت است
بعد از عبور زخم غرورت مصیبت است
طی کردن مسافت دورت مصیبت است

واویلا

خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین
و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین

سر مبارک او سخت خورد بر دیوار..
نشست پشت در خانه با سرِ سنگین

واویلا

آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
از سنگری که هست و ز هم سنگری که نیست

طفلان من به نان و غذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست

وای وای

رسم است مردم! بین دعواهای مردانه..
بیرون نمی آید به هیچ عنوان زن از خانه
اما در اینجا در نبرد قوم بیگانه
زهرا به میدان می‌زند پیروزمندانه

بانوی من

پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام!من بیشتر

وای وای

دادِ علی تا خالق منان بلند است
از خانه من بوی الرحمن بلند است

صد طعنه از این و از آن مانده به گوشم
باید برای همسرم مشکی بپوشم

دکمه بازگشت به بالا