شعر آیینی

بسمه تعالیٰ علی

اگر می‌تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی

یا ضامن آهو

یک عمر فقط بر در این خانه گدایم

دیوانه ترین شخص دراین صحن و سرایم

هر روز من از عشق تو دم میزنم آقا

پیچیده به گوش همه این حزن صدایم

حضرت کریمه

ای چشمه‌های نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم
راز دلم, نیاز دلم, باور دلم
سوی تو دست‌و‌پا زده بال و پر دلم

آیات اعطیناکَ

امشب که از شبهای دیگر بیشتر مستم
از مغــرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شوراَستم و پا تابه سر مستم
از اوّل ذی القعده یک جور دگر مستم

لطف بی بی

قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد

توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد

سلام خواهر خورشید

صدا صدای تپش های قلب باران است
و یا که زمزمه ی قاریان قرآن است
ستاره ها همه جمع اند , دور منزلِ نور
به پشت خانه ی خورشید , راه بندان است

راضیّه و انسیّه و حنّانه

هرکس گدایی میکند بر ساحت زهرا
باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا
معصومه یعنی نور, یعنی عصمت زهرا
پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا

قصد کمک دارد

امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد
که در پشت سرش معصومه فوجی از ملک دارد

جهان را می کند روشن ولی با نور این گنبد
یقین دارم به نور افشانی اش خورشید شک دارد

دل بی قرار

عُمری غُبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما
تا در جوارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما
هرچند بارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما
در سایه سارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

فاطمه نامش

آن که در شـأن نزول خود به کوثـر رفته است
فاطمه نامش شده از بس به مـادر رفته است

از مقام نجمه چیزی کم نخواهد شد که هیچ
افتخارش نیز شد مادر به دختر رفته است

بانو بهشت

بانو بهشت گوشه پنهان چشم توست

دریا همیشه تشنه باران چشم توست

با تو بهار ماندنی است و فرشته وار

تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست

با یک نظاره ات

‎بر آن درم که غبطه خورم کوى یار را
‎یا خاک پای خالق دلدل سوار را

‎گرشمّه ای غضب به جنان در جنان کنی
‎آتش زنی بر او بهار تا بهار را

دکمه بازگشت به بالا