باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم
در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم
باید برای اینکه محب حسن شدیم
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم
باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم
در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم
باید برای اینکه محب حسن شدیم
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم
روزی که قلبم داغ دار مادرم بود
بابادلم خوش بود دستت برسرم بود
بابادلم خوش بود هستی در بر من
هستی همیشه هم پدرهم مادر من
شاعر از سوز دل و درد و غمش کم گفتی
از دل خسته و از قد خمش کم گفتی
زان همه غربت اندر حرمش کم گفتی
هرچه گفتی به خدا از کرمش کم گفتی
سینه ام کلبه ی غم و غصه
حال و روزم همیشه بارانی
تک و تنها میان حجره ی خود
مانده ام بادل پریشانی
جمله ها داشته حرفی نزدن یعنی صبر
سفره داری وسط رنج و محن یعنی صبر
اولین آیه قرآن شما حا یا صاد
ترجمه گشته بدین شکل حسن یعنی صبر
علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
روی خاک قدمت صورت خود میکشم و
به اشاره همه گویند که یوانه ی توست
چشم انتظار صوت تو محراب مجتبی
محتاج سفره ات من بی تاب مجتبی
ای چلچراغ قبر تو مهتاب مجتبی
جان می دهم به پای تو ارباب مجتبی
دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد؟
ابری رسید و خون به دل آفتاب کرد
سنی نداشت یک شبه مویش سفید شد
رویش حنا کشید غمش را خضاب کرد
باید از بندگی تو به خدایی برسیم
بعد از این حبس کشیدن به رهایی برسیم
بی طبیبانگی تو به خدا ممکن نیست
بعد یک عمر دویدن به دوایی برسیم
کنار سفره ی تو جا برای ماها نیست؟
مگر پناه دلی که شکسته اینجا نیست!
یقین قلبی ام اینجا مرا کشانده فقط
نگو که در حرم آقا برای من جا نیست
ای مادری ترین پسر فاطمه , حسن!
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه , حسن !
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سر فاطمه , حسن!
دارم به سرخیِ جگرت گریه می کنم
بر آه آهِ دور و برت گریه می کنم
امشب به بغض حنجره ات فکر می کنم
با اشک های چشم ترت گریه می کنم