کارِ ما نیست از شما گفتن
ما کـجا وُ خـدا خـدا گفتن
گفتن از این قبیله کارِ خداست
این عشیره عشیره یِ زهراست
کارِ ما نیست از شما گفتن
ما کـجا وُ خـدا خـدا گفتن
گفتن از این قبیله کارِ خداست
این عشیره عشیره یِ زهراست
به نامِ تو نوشته شد تمامِ سرنوشتِ من
حَک شده یاعلی علی به رویِ خِشت خِشتِ من
تَرنُـّمِ دمِ علی نـِقابِ رویِ زشتِ من
قَسیم نار وجَنـَّتی بهشتِ من بهشتِ من
ظلم از نفس حق تو مدهوش نشد
این شدت غربتت فراموش نشد
حرف دل و ایمان تو هم گوش نشد
تبعید شدی نور تو خاموش نشد
سلام صاحب الزمان, سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان
بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان
یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا
فدای گریه ات ای زینب امام رضا
چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو
شهید شد وسط حجره ای برادر تو
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم
چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم
من کشتهء همخانه ای نامهربانم
در بین شهر خویش هم بی آشیانم
روضه هایِ آخرِ ماه صفر سنگین تر است
ضربه یِ زخمِ زبان کاری تر از هرخنجر است
بی حیا حرفِ نبی حرفِ خداوند است و بس
این که می گویی به او هَذیان نگو پیغمبر است
نشسته ایم ولی تذکره مهیا نیست
خبر رسیده که دیگر برای ما جا نیست
قبول وصله ی ناجور این بساط منم
قبول جای بیابان کنار دریا نیست
هر قطره روان به سوی دریا شده است
راهی حرم به اذن مولا شده است
دیوانه شدم , بیا ببین معجزه را…
دنیا همه در کرببلا جا شده است
محمد حسین رحیمیان
ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
روزشمار من پر از گناه شد نیامدی
سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بیشتر زسال و ماه شد نیامدی
هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را
الحق که خدای ادبت, ام بنین است
حق خیر دهد والده محترمت را
در کنار شریعه غوغا شد
سر یک تن ببین که بلوا شد
قمری بود و شد خسوف از خون
چقَدَر این خسوف زیبا شد