رحمی قرار نیست که بر پیکرش کنن
پستیغ میکشند که زخمی ترش کنند
ازآب چون مضایقه کردند آمدند
سیراباز سراب دم خنجرش کنند
رحمی قرار نیست که بر پیکرش کنن
پستیغ میکشند که زخمی ترش کنند
ازآب چون مضایقه کردند آمدند
سیراباز سراب دم خنجرش کنند
آنروز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم
مایادمان که نیست ولی راستی حسین
بادرد غربت تو کجا آشنا شدیم
پیشپای خودش بخاک افتاد
همهرا با نگاه پس میزد
تکیهبر نیزه غریبی داشت
خستهبود و نفس نفس میزد
نام تو بلند است به هرجا , خبری هست
هر جا که کریم است , گدا پشت دری هست
ما مشتری درهم اجناس تو هستیم
در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست
عمری ستپا به پای شما سینه می زنیم
با نوحههای کرب و بلا سینه می زنیم
یا مثلتو به صبح و مسا گریه می کنیم
یا مثلتو به صبح و مسا سینه می زنیم
از آنخوشم که شدم نوکر سرای حسین
منمغلام کسی که بود گدای حسین
دو چشمداده خداوند تا که گریه کنم
یکیبرای حسن آن یکی برای حسین
یا سیدالشهید عزیز خدا حسین
ای نورچشم حضرت خیرالنسا حسین
محکمگره بزن دل ما را به زلف خود
ای میوهی دل علی مرتضی حسین
آقا چه می شود به غلامت کرمکنی
با گوشه نگاه دلش را حرم کنی
ازبس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
تیر است نشسته بر بدنش … نه یکی دو تا
زخمی ست جای جای تنش… نه یکی دو تا
بی وقفه سوی صورت او سنگ می زدند
شاید رها کند سخنش… نه یکی دو تا
شمر و سنان دور و برت تاب میخورند
نان را به نرخ کشتن اصحاب میخورند
تنها برای این که لج ام را در آورند
با مشک شان کنار حرم آب میخورند
علیرضا خاکساری
دید از روی بلندی دلبرش آتش گرفت
زیرتیغ دشنه ها بال و پرش آتش گرفت
دید زیر آفتاب سوزناک کربلا
نیزه نیزه زخم های پیکرش آتش گرفت
من نگفتم که شوی بی پر و بی بال نرو؟
زیر سُم ها شود عضو عضو ِ تو پامال نرو؟
تو اگر نیزه خوری میروی از حال نرو؟
به خدا گیر می افتی ته گودال نرو؟