شعر روضه

بی سر و سامان شدیم

دچار درد دو چندان شدیم بعد از تو
چقدر بی سر و سامان شدیم بعد از تو
بیا ببین ز گریبان پاره معلوم است
چقدر زار و پریشان شدیم بعد از تو

اهل کوفه

خوب یادم میاد همین مردم
نامه دادن بیاین… ما هستیم
اهل کوفه نوشته بودن که
حتی جونم بخواین ما هستیم

گلیم خاکی دل

گلیم خاکی دل را خودش تکان داده
خودش مسیر حسینیه را نشان داده

همیشه دعوتمان می کند و این یعنی
برای توبه دوباره به ما زمان داده

سجده گاه ملائک

سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور

اشک روضه ات

از کریمان هر عطایی می رسد بی منت است
پس گدایی از شما در اصل عین عزت است
از همان روزی که ادم توبه اش مقبول شد
می توان فهمید اشک روضه ات بی قیمت است

دست من و زنجیر

دست من و زنجیر, فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر, فکرش را نمی کردم

بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر, فکرش را نمی کردم

خیالِ کربُبلایت

بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهره‌ات شبِ ما را

“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصه‌های فردا را

سر تو پیرم کرد

پای نی دیدن حال سر تو پیرم کرد
روی نی وضعیت حنجر تو پیرم کرد
در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند
پیری زودرس دختر تو پیرم کرد

 امیر عظیمی

شام یک محشرکبراست

شام یک محشرکبراست کجایی عباس ع

دخترفاطمه تنهاست کجایی عباس ع

به نوامیس خدا پیروجوان خندیدن

آستین معجرزنهاست کجایی عباس ع

پسر شیر بدر

غصه های بدون اندازه
مردمی پست و حیله ای تازه
هلهله چنگ و دف, کف و شادی
چه خبر بود پشت دروازه

آن روز پر عذاب

آن روز پر عذاب زیادم نمی رود
فریاد آب آب زیادم نمی رود

جسم حسین بی سرو عریان به روی خاک
در بین آفتاب زیادم نمی رود

مصحف سرخ

آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی

بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد

دکمه بازگشت به بالا