شعر روضه

پرچم روضه

باز دعوتنامه را دادند و ماهم آمدیم
باز هم گریه‌کنان با اهل عالم آمدیم

چادرش را داده تا ما پرچم روضه کنیم
زیر دِین مادری با قامت خم آمدیم

یا مسلم ابن عقیل (ع)

ﺩﻳﺸﺐ اﺯ ﺣﺎﻟﺖ اﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺧﺒﺮ ﺩاﺭ ﺷﺪﻡ
ﺑﻲ ﺧﺒﺮ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻲ ﻛﺲ و ﺑﻲ ﻳﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﻦ ﻋﺰﻳﺰﻩ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻪ و ﺑﺎﺯاﺭ ﺷﺪﻡ

از غم جدّ غریبت

تکیه بر دیوار کعبه می‎دهی وای از دلت
از غم جدّ غریبت آگهی وای از دلت

روز و شب گریه کنی و باز روز آمدن
ناله‎ی وا زینبا سر می‎دهی وای از دلت

جانم حسین (ع)

نوکر این خانه در مدار حسین است
جان و دلش تحت انحصار حسین است

عارف و عالم , بزرگ و کوچک این جمع
هر که به هر جا رسیده کار حسین است

محرم آمد

راه را باز نمایید محرم آمد
دم بگیرید که هنگامه ماتم آمد
دست بر سینه نهاده همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو, کمری خم آمد

عبدالحسینم

مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی
در قاب اشکها بنوشتم ((حسین,عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی

بزم عزا

میخرم برجان خود درد و بلای روضه را
میکشم برصورتم دست شفای روضه را

پیش تو آخر سیاهی روسپیدم میکند
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

ٲُدخُلوها بِسلامِِ آمنین

تکیه و مسجد برای غم مهیا میشود
ماه تو! بتخانه هم حتی مصلی میشود

نو به بازار تو آمد, کهنه از میدان نرفت
پرچم تا خورده دارد باز هم وا میشود

ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺗﻮ

ﺩﻳﺪﻩ اﻓﺘﺎﺩه ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ
ﻛﺎﺭ ﺭاﺳﺨﺖ ﻛﻨﺪ ﭼﺸﻢ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ

ﺁﺑﺮﻭ ﺧﻮاﺳﺘﻢ و ﺳﻮﺭﻩ ی ﻳﻮﺳﻒ ﺧﻮاﻧﺪﻱ
نکنه ای فاش شود از ﺗﻪ ﭼﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ

حسین جان به مشامم رسیده بوی محرم
مباد بر دل‌مان مانَد آرزوی محرم

مرا که تشنه‌ی طوفان کربلای تو هستم
خدا کند برسم بر میِ سبوی محرم

ماه محـرّم

کوچه ی غـم , باز شد
باز هم در خیمه ی دل پای ماتم باز شد
عرش مِشکی پوش شد
باز هم پـرونـده ی ماه محـرّم , باز شد

گریه برغمت

هرجا که هست ذکر تو مآوای بهتری ست
دنیای در کنار تو دنیای بهتری ست

بین بهشت و روضه مردد نمیشویم

زیرا که روضه جنت الاعلای بهتری ست

دکمه بازگشت به بالا