شعر شهادت حضرت زهرا

لحظه ی غسل

رسید لحظه ی غسل گل جوان علی

چه تازه گشته دوباره غم نهان علی

خدا نمانده توانی به بازوان علی

و خیره مانده به تابوت دیدگان علی

یا زوجه ولی الله

علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست

علی است اهل کسائی که محورش زهراست

علی است صاحب بیت شرافت و عظمت

علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست

آسیابت یک طرف افتاده …

آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف

چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف

هر چه این جا هست چشمان مرا خون کرده است

رنگ این دیوار خانه یک طرف, در یک طرف

قصدخیانت

در سرش خیره سری فکر خیانت دارد

دست سنگین کسی میل جنایت دارد

  یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد

پشت در حضرت زهراست خجالت دارد

زلال اشک

زلال آینه ها را به گریه آوردی

شکوه عرش علا  را به گریه آوردی

    من الهزیز جهنم الی حظیظ بهشت

  تو از کجا به کجارا به گریه آوردی

نگاهی به پشت در …

آسوده ی  بی خبر نگاهی گاهی !…

سرمنشاء درد سر نگاهی گاهی !…

 ای میخ ! اگر عقب عقب می آیی

بر لاله ی پشت در نگاهی گاهی !…

 جواد حاجی زاده

سیلی باد

سیلی باد روی صورت گل ها افتاد

عشق از لرزش این فاجعه از پا افتاد

دست آماده و هر ضرب غلاف آماده

کوچه آماده شد و فاطمه آنجا افتاد

 حمید رمی

 

خس خس راه نفست …

مردم شهر چه ها بر جگرت آوردند

شعله بر سوختن بال و پرت آوردند

دست سمت رخ همچون قمرت آوردند

گل یاسم چه بلایی به سرت آوردند

آخرین وداع

بانو! نباش فکر سفر , خوب می شوی

هنگام صبح , وقت سحر , خوب می شوی

 

این رو گرفتنت به خدا احتیاج نیست

از زخم ها نمانده اثر , خوب می شوی

تنهای خانه

وقتی شکست پهلوی زهرای خانه را

افتاده دید قامت آقای خانه را

 

فریاد زد سَر همه : هیزم بیاورید

آتش گرفته دامنِ دریای خانه را

دوباره هیئت … دوباره عزای مادر …

دوباره هیئت ما در عزای مادرتان

رسیده است به زیر کسای مادرتان

 

میان ذکر مصیبت عجیب نیست اگر

شنیده میشود اینجا صدای مادرتان

کوچه خاکی

می آمد از آن دور و به دستش تبری بود

انگار در آن کوچه خاکی خبری بود

دیری نگذشت از غم خاتم که زمانه

آبستن پیشامد جانسوز تری بود

دکمه بازگشت به بالا