شعر شهادت حضرت زهرا

دو بخش شد

پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد

یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد

یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی

تا پشت در نیامده پر…پر…دو بخش شد

می رفتند

شب بود و می رفتند مادررابشویند

با اشک ها جان پیمبر را بشویند

 

شب بود و گیسوی سپیدش راندیدند

با اینکه باید ابتدا سر را بشویند

 

خانه های قدیم

خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است

گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است

 

حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه

پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است

دست بر پهلو

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند

دست به دیوار

مادر از زندگی خویش تو بیزار مشو

ای قرار دل من خسته ز دلدار مشو

خیز و تا جمع کنم بستر خونین تو را

مرو از هوش دگر خسته و بیمارمشو

خبرت مانده به جا

پشت در ای گل من برگ و برت مانده بهجا

ملک سوخته ام بال و پرت مانده به جا

پر شده شهر از اینکه تو دگر خواهی رفت

روی دیوار گلی ام خبرت مانده به جا

دارالشفا

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد

به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد

دری که سوخت اساسا ز پایه اش سست است

لگد زدند و در این سرای من افتاد

وداع آخر

نشست مرد و به دامن گرفت دختر را

چشید طعم نفس های گرم مادر را

چگونه لب به وصیت گشاید او این دم

چگونه بار ببندد وداع آخر را

از من مگیر شوق همیشه بودنت را

از من مگیر شوق همیشه بودنت را

شوق عزیزم, دلبر من, گفتنت را

از پیش چشم زینب و بابا بپوشان

پیراهن گلدار هر روز تنت را

سایه سر حیدر

ای بهشت آرزویم پر مکش

سایه ات را از سر حیدر مکش

 

آفتابم شب مکن روز مرا

خیز و بنگرحال امروز مرا

ناله زد بین در و دیوار

سینه لبریز فراق یار, حتی بیشتر

دل اسیر خنده‌ی دلدار, حتی بیشتر

 

گفت احمد, حسن اگر شخصی شود1

می‌شود ار فاطمه سرشار, حتی بیشتر

سکوت شب

امشب سکوت شهر پر از عطر یاس شد

تابوت روی دوش یتیمان فاطمه است …

محسن نورپور

 

دکمه بازگشت به بالا