هر کس به طریقی امتحان داد آن روز
باد آتش خانه را توان داد آن روز
از داغ پسر پشت دَرِ خانه ی وحی
صدیقه ی داغ دیده جان داد آن روز
هر کس به طریقی امتحان داد آن روز
باد آتش خانه را توان داد آن روز
از داغ پسر پشت دَرِ خانه ی وحی
صدیقه ی داغ دیده جان داد آن روز
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد
تو جرم واضحشانی, چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد
به هر کسی دک و پز داشت اعتماد نکن
نظر به ظاهر امثال بن زیاد نکن
هر آنکه حق علی را ندیده می گیرد
از او توقع انصاف و عدل و داد نکن
اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را
هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را
میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود
در آتش, هیزم آتش, چادر آتش, خانه آتش بود
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد
باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد
شروعِ حرفِ دلم این نبود بهتر بود
خبر زمرگِ پیمبر نبود بهتر بود
زمان ظلم وستم های ناجوان مردان
کنارِ دختر خود گرکه بود بهتربود
پسر سومم ای آرزوی ناب بخواب
ماه نورانی من در شب مهتاب بخواب
ذکر رویاییِ رویای شبم “لالایی”ست
طفلکم ! در دلِ آرامش این خواب بخواب
برای جَـلب رضایِ خُـدایِ حضرت محسن
سیاهْ پوش شدم در عزایِ حضرت محسن
ز داغ روضه ی ارباب این دو ماه نَـمُـردم
به شوق اینکه بمیرم برایِ حضرت محسن
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی , از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
رنگ پاییز به دیوار بهاری اُفتاد
بر در خانه ی خورشید شراری اُفتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت اُفتادن او ایل و تباری اُفتاد.
بیخیالِ تمام این دنیا
بیخیالِ تمام دشمن ها
ما عمل میکنیم بر حکمِ
خاندان و سلاله ی زهرا
در موقع سپر شدنش محسن
کامل نگشته بود تنش محسن
زهرا به خانه بود و سپر می شد
هر دفعه موقع زدنش محسن