گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
عاقبت آه کشیدم نَفسِ آخر را
نفسِ سوخته از خاطرهای پرپر را
روضهخوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضهیِ آنهمه گُل , آنهمه نیلوفر را
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
گـُل بریزید فاطمه شاد است
آسـمان ماتِ مـاه داماد است
رویِ لبهایِ عرشِ حق لبخند
صلـواتِ نَبـی بر این پیـوند
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی
وقتی که فاطمه به تو لبخند می زند
قلبت فقط به لطف خداوند می زند
لب وا کند و با غزل مهربانی اش
طعنه عسل به نیشکر و قند می زند
یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم
آیینه وار هـر دو یشان بی قرار هم
مـعنای اصـلی لغت خانـواده انـــد
مست نگاه یک دلی و می گسار هم
در آسمان مدینه ستاره باران بود
ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود
خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم
عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حجرهیِ دربسته کیستی
این حجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
از من گرفته همسر من خورد و خواب را
زهر جفا ز جان و دلم برده تاب را
وای از عناد دختر مأمون که از جفا
مسموم کرد زاده خیر المآب را
تو هم شبیه حسن یک کریم ممتازی
امامزاده جوادی و دست و دلبازی
ندیده سفره ی باز مضیفخانه یتان
اسیر یا که یتیم و گدای ناراضی
نشسته اند ملائک بر روی بام جواد
پیمبران همگی بنده و غلام جواد
شدم جواد پس از این به احترام جواد
که بهتر از همه نام هاست نام جواد