بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهرهات شبِ ما را
“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کُن از چهرهات شبِ ما را
“من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند”
که بی حرم چه کُنَم غصههای فردا را
از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی
ای گل به دامن گلِ ویران خوش آمدی
مرهم به زخم خار مغیلان خوش آمدی
مهمانِ ریگهای بیابان خوش آمدی
سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد
بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد
تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که
نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد
وقتی که شده فاطمه الگوی رقیه
داده ست فلک تکیه به زانوی رقیه
ماه ست گدای سر بازار نگاهش
خورشید بود مشتری کوی رقیه
بدون واسطه در محضر خدا نرویم
مریض عشق تو ایم و پِیِ دوا نرویم
بهای دیدن صحنت مگر به دینار است
که با گران شدنش سمت کربلا نرویم
سر سفره به غدا که نظرش می افتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش می افتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد*
پرچمت سایه روی سر این نوکرهاست
بال جبریل امین شهپر این نوکرهاست
گر برادر شده ام باهمه سینه زنان
چون که زهراهمه جا مادر این نوکرهاست
بهار تب زده قربانی خزان شده است
زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است
سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست
چه خاکها به سر خیل قاریان شده است
در شام راه افتاد کم کم یک سپاه از شب
جوری که می ترسید شب از راه و راه از شب
سمت خرابه راه افتاده سپاه کُفر
با یک جناح از تازیانه یک جناح از شب
اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین
هزارسال بسوزم فقط برای حسین
حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من!
گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین
لحظه در لحظه در این راه بلا میریزد
زخم یک بام ز سنگ دو هوا میریزد
هر که دارد هوس کرببلا گریه کند
اشک خون منتقم آل عبا میریزد
به سمت آب زدی و زدی به آب سپس
کشید آب ز تصویر تو عذاب سپس
خجالت همه ی خیمه را کشیدی بعد
هزار بار شدی عاجز از رباب سپس