شعر شهادت حضرت زهرا (س)

گُل من

گُل من

به مثل فاطمه هرگز نباشد کس ستم دیده
فتاده از نفس بلبل ز بعد غنچه ی چیده

به زانو آمده حیدر کنار بستر کوثر
ولی افسوس حورایم ز من رخسار پوشیده

شکسته دست زهرایم دگر بالا نمی آید
همان دستی که پیغمبر مدام از مهر بوسیده

اگر چه بخت من در خواب رفته لیک می دانم
که چشم و بازوی زهرا ورم هایش نخوابیده

خدا داند که پاشیدم میان شعله ها دیدم
که یارم از فشار در بخود هر لحظه پیچیده

چگونه می برم از یاد که در روی تنش افتاد
به پیش چشم طفلانی که مثل جوجه لرزیده

گل من پشت در پژمرد لگد پشت لگد می خورد
صدای استخوان او میان کوچه پیچیده

صدای خنده قنفذ میان کوچه بالا رفت
به اشک دیده ام خندید هر کس غربتم دیده

محمود اسدی(شائق)

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا