شعر مناجات اهل بیت

یابن زهرا

سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی

گریه کردم وقت افطار و سحر
یابن زهرا از تو هستم بی خبر

بیراهه رفتم

با اینکه سنگین است میزان گناهانم
سر به هوا بودم , ولی حالا پشیمانم

نه دم ز توبه میزنم نه دم ز استغفار
چیزی به غیر از گریه کردن هم نمیدانم

شرمنده از گناهان

دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده
عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده

به آشتى بنده , مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهکار , غفار گریه کرده

بارالها

امشب گناهِ دل را با آبِ توبه شستم
من با خدای خوبم عهدی دوباره بستم

گفتم که بارالها! من عبدِ رو سیاهم
چون پرده ی حیا را با هر گنه گسستم

لا فتی الا علی

رو سوی میدان کن ببین حیدر به میدان آمده

شیر خدا شوری به سر در بیشه غرّان آمده

فتحُ لَکَ خواند ملک هم می تپد قلب فلک

کشتی دشمن سرنگون دریا به طوفان آمده

یک قدم می‎آیم

یک قدم می‎آیم و صدها قدم یارم شوی 

با همه ناقابلی آقا خریدارم شوی

نیست گهگاهی حواسم با تو پس در غفلتم

در کمال بی خیالی ناگهان یارم شوی

رقص جنون

دارم به لبم شعرِ پر از شور نجف را
آیینه شدم گنبد پر نور نجف را

میخانه‌ی ما مَرد طلب می‌کند و مست
بر ما برسانند اگر انگور نجف را

وارث سـردار حـُنـِین

پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین

قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین

آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است

نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین

بوی خاک کربلا

زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد

کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت
نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد

کجا رفته ای

همیشه سر به هم آریم در لوای شما
سفر به خیر کجا رفته ای فدای شما

چگونه گم شده ای پیش چشمهای همه
کدام راه نهاده است سر به پای شما

ای ساحل نیاز

دل را به پای ناز تو ای ناز باختم
با این همه شکست ببین باز باختم

اصلا برای اینکه تو هم باورم کنی
اقرار می کنم که از آغاز باختم

یا مهدی

نگو که نیست بگو دیدها خطا دارد
به هر کجا بروی نور, ردّپا دارد

دروغ بسته به خورشید قاری غیبت
که نصّ اَشرَقتِ الارض, ماجرا دارد

دکمه بازگشت به بالا