هرچهمیافتد به درگاهت نگاهم بیشتر
بازهم لطف تو باشد از گناهم بیشتر
پیشمردم آبرویم دادی امّا باز هم
هرچهمیبینم منم که روسیاهم بیشتر
هرچهمیافتد به درگاهت نگاهم بیشتر
بازهم لطف تو باشد از گناهم بیشتر
پیشمردم آبرویم دادی امّا باز هم
هرچهمیبینم منم که روسیاهم بیشتر
لمداده ام به تکیه گه لن ترانی ات
منسخت راحتم که ندارم نشانی ات
اولتو از پیاله ی هستی چشیده ای
مانیز میخوریم زجام دهانی ات
پرده ای کان در برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
ساقی ای با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
آهی ز جنس آه پیمبر کشید و بعد
بر طاق عرش سوره کوثر کشید و بعد
در هیئتی که حضرت زهرا حضور داشت
با اشک یک بهشت کشید و بعد